هارتویک؛ قانون فراموش شده دوران خوشان نفتی ایران
در دهههای اخیر یکی از موضوعات مورد بحث میان سیاستگذاران، دولتمردان، اقتصاددانان و حتی مردم عادی نحوه و چگونگی مصرف درآمدهای حاصل از فروش منابع طبیعی بویژه نفت و گاز بوده است، چون این موضوع میتواند تاثیر شگرفی و چندوجهی در جامعه داشته باشد. بویژه آنکه بیشتر این منابع در کشورهای در حال توسعه با سیستم حکومتداری غیردموکراتیک وجود دارند که در اغلب موارد برای سیاستهای توزیعی و پوپولیستی استفاده میشود که نتیجه آن نیز افزایش فساد و رانت است.
اما در حیطه اقتصاد در مورد درآمدهای حاصل از فروش منابع طبیعی با دو موضوع مهم مواجه میشویم؛ نخست اینکه بیثباتی این درآمد چه تاثیری بر اقتصاد دارد و دوم اینکه از این منابع بین نسلی چگونه باید استفاده کرد که علاوه بر نسل حاضر، نسل آتی از آن بهرهمند شود.
بیماری هلندی؛ درمان نروژی
شاید برای نخستین بار آثار سوء درآمد حاصل از این منابع در اقتصاد هلند مشاهد شد که در نهایت اصلاح بیماری هلندی را وارد ادبیات اقتصادی کرد. هلند موفق به کشف منابع گاز در دریای شمال شد که پیش از آن مجبور به وارداتش بود، پیامد این کشف برخلاف انتظار اقتصاددانان و سیاستمداران از آب درآمد بطوری که اقتصاد هلند را دچار تورم، افزایش بیکاری، صنعت زدایی،…کرد.
در واقع مورد هلند فتح بابی برای بررسی تاثیرات درآمدهای بادآورده منابع طبیعی شد. پس از آن این موضوع که منابع طبیعی نعمت است یا نقبت؛ برای چندین سال کانون بحث در شاخه اقتصاد انرژی بود تا اینکه مدیریت و کانالیزه کردن این منابع توسط کشورهایی مانند نروژ و بوتسوانا تا حدودی این نگرانی را برطرف کرد که در صورت ارائه راهکار و نهادسازی لازم میتوان از آثار سوء این درآمدها جلوگیری کرد.
نمونه نروژ به ما میگوید که ایجاد صندوق ذخیره ثروت از سویی بیثباتی این درآمدها را خنثی میکند یعنی میتوان در مواقع کاهش درآمدهای پیش بینی شده از این ذخیره در چارچوب قانون استفاده کرد و هم منابع را برای نسل آتی پسانداز کرد.
در واقع نروژ الگویی شد تا سایر کشورها بویژه نفتخیز، به فکر تاسیس صندوق ذخیره ثروت باشند بطوری که در حال حاضر بیش از ۹۰ صندوق از این دست وجود دارد که تقریبا رقمی ۸ تریلیون دلاری یعنی معدل ۱۰ درصد تولید ناخالص جهان را تحت کنترل دارند. براساس اطلاعات ارائه شده از مجله اکونومیست صندوق نروژ بیشترین دارایی را دارد. این صندوقها بنوعی پاسخی به همان پرسشهایی است که در ابتدا آورده شد یعنی روان سازی بودجه در زمان کمبود و همچنین انتقال ثروت به نسل آتی.
صندوق توسعه ملی ایران نیز با بیش از ۹۱ میلیارد دلار دارایی رتبه ۱۷ام را به خود اختصاص داده است. این صندوق در دولت اول آقای خاتمی و در سال ۱۳۷۹« با هدف تبدیل بخشی از عواید ناشی از فروش نفت و گاز و میعانات گازی و فرآوردههای نفتی به ثروتهای ماندگار، مولد و سرمایههای زاینده اقتصادی و نیز حفظ سهم نسلهای آینده از منابع نفت و گاز و فرآوردههای نفتی تشکیل شده است». البته در مورد کارکرد و تحقق اهداف صندوق محل بحث وجود دارد که نیازمند واکاوی مبسوط است و اصولا اقداماتی مانند تخصیص یک درصد از منابع آن برای گسترش بازار سرمایه، با ماموریت آن همخوانی دارد یا خیر؟!!
هارتویک چه میگوید؟
حفظ منابع برای نسلهای آینده لزوما به معنی مصرف کمتر منابع پایانپذیر نیست، بلکه تابع الگوی سرمایهگذاری در اقتصاد است. بنابراین در این راستا سوال اصلی این است که منابع پایانپذیر (Exhaustible Resources) مثل نفت و گاز در یک جامعه باید چه طور بین نسلهای مختلف تخصیص داده شوند؟ یا میزان بهینه نگهداری منابع برای نسل آینده چه قدر است؟ آیا باید همه منابع را برای نسلهای بعدی حفظ کرد؟ نسبت بهینه استخراج برای نسل فعلی و بعدی چه میزان باید باشد؟…
بنابراین در این موضوع نحوه نگرش و رویکرد سیاستگذار از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است تا علاوه بر اینکه از درآمد منابع طبیعی رفاه و آسایش نسل حاضر را تامین کند و هم بتواند از طریق انباشت سرمایه فیزیکی و انسانی این رفاه را برای نسل آتی منتقل کند. از همین روی برای حرکت در این مسیر از نظریات مختلفی استفاده میشود که یکی از کاربردیترین راهکارها را هارتویک (Hartwick) پیشنهاد میکند که اصطلاحا در اقتصادی به «قاعده هارتویک» مشهور است.
هارتویک میگوید که تمام درآمد ناشی از منابع پایانپذیر را در بخشهای غیر پایانپذیر (ماشینآلات و زیربناها و داراییهای مالی و غیره) سرمایهگذاری کنید و بقیه درآمدهای اقتصاد ( از جمله تمام درآمد ناشی از سایر سرمایهها را مصرف کنید. به این ترتیب هم نسل فعلی از مواهب ناشی از سرمایهگذاری بهرهمند میشود و هم اصل سرمایه مولد (بخشهای غیرپایانپذیر) به نسلهای بعد منتقل میشود.
نسل فعلی هم فقط درآمد حاصل از منابع زیرزمینی را به نسل بعدی منتقل میکند و از درآمد ناشی از سایر داراییها چیزی را برای نسل بعدی پسانداز نمیکند. نسل فعلی رفاه خودش را به خاطر پسانداز برای نسل بعد کاهش نمیدهد، ولی از طرف دیگر هم سرمایه ناشی از منابع طبیعی را برای نسلهای بعدی حفظ میکند. براین اساس استخراج از منابع پایانپذیر در طول زمان کاهش مییابد، ولی در عوض بر انباشته سرمایه مولد در بخشهای دیگر افزوده میشود. این دو اثر همدیگر را خنثی کرده و مسیر ثابتی برای مصرف تمام نسلها فراهم میکنند.
چه پاسخی برای اتمام دوران خوشان نفتی داریم؟
با در نظر گرفتن شرایط تحریمی کشور، کسری بودجه، قطع درآمدهای نفتی بعنوان منبع اصلی ارز ورودی به کشور و…. این سوال مطرح است که آیا سیاست گذاران ما در دوران خوشان نفتی، چه تمهیداتی را برای اینگونه شرایط اندیشهاند؟ بویژه آنکه کشور ما در طی دهههای اخیر همیشه در معرض تکانههای بیرونی بوده و این احتمال وجود داشت که علاوه بر افت قیمت نفت که البته مختص ایران نخواهد بود، تحریمها و محدودیتهایی بر کشور اعمال شود که کانال ورود ارز به کشور را مختل کند.
وقت آن رسیده است، کسانی که در این ۱۵ سال اخیر یعنی دوران خوشان نفتی، بر مسند قدرت بودهاند توضیحی بر این موارد ارائه کنند که با درآمدهای هنگفت این سالها چه اقداماتی برای رفاه نسل حاضر و آتی انجام دادهاند؟ جالب آنکه مسوولان ما در شرایط کنونی که تمام دریچههای فروش نفت مسدود شده است، سخن از اقتصاد بدون نفت میکنند و آن را موهبت تحریم میدانند غافل از اینکه در دوان فزون درآمدی هیچ زیرساختی فراهم نشده است تا خزان آن را تا حدودی جبران کند.
توحید ورستان/ایلنا