فاز سرنوشتساز
توسعه و تکمیل مهمترین و سرنوشتسازترین فاز پارسجنوبی با اعلام وزیر نفت پس از کشوقوسهای فراوان به یک شرکت ایرانی واگذار شد. میدان گازی پارسجنوبی بهعنوان بزرگترین میدان گازی شناخته شده دنیا تاکنون، خواه ناخواه تا چند سال آینده با توجه به مقدار برداشت دو کشور ایران و قطر وارد مرحله کاهش تولید خواهد شد و این اجتنابناپذیر است.
فاز ۱۱ پارسجنوبی که تنها فاز باقیمانده از مجموع ۲۸ فاز این میدان بزرگ گازی است، مرزیترین فاز به لحاظ مجاورت با منطقه تحت حاکمیت قطر است. با توجه به اینکه ایران و قطر رقابت برداشت از حوزههای مرزی را با قدرت و سرعت دنبال میکنند، بهطور طبیعی نخستین نشانههای کاهش مقدار برداشت گاز در حوزه مجاورت مرز دو کشور ایران و قطر است، بنابراین توسعه و تکمیل فاز ۱۱ با دیگر فازهای این میدان حساسیت و اهمیت بیشتری دارد.
فاز ۱۱ جدای از تامین روزانه ۵۶ میلیون مترمکعب گاز برای کشور، کارکرد متفاوتی در میان فازهای دیگر پارسجنوبی دارد و آن فراهم کردن زمینههای فنی برای ورود به دوران دوم و جدید پارسجنوبی است؛ دورانی که در چند سال آینده آغاز میشود و مهمترین نشانه آن کاهش تولید از این میدان به دلیل کاهش فشار است. با توجه به اینکه هماکنون پارسجنوبی نزدیک به ۷۰ درصد گاز مصرفی کشور در بخشهای خانگی، نیروگاهی، صنعتی و خوراک مجتمعهای پتروشیمی و پالایشگاهی را تامین میکند، کاهش تولید که با گذشت زمان روند آن افزایشی خواهد بود، دربردارنده زیانهای اقتصادی بالایی برای کشور است و بهطور ویژه کارآیی مجتمعهای عظیم پالایشگاهی و پتروشیمی در عسلویه و کنگان که میلیاردها دلار سرمایه کشور را در خود جای داده، از موضوعیت میاندازد.
بنابراین یکی از برنامههای راهبردی وزارت نفت در حوزه انرژی کشور بهطور ویژه، حفظ و حتی افزایش میزان تولید گاز از میدان پارسجنوبی است. بر این اساس، راهبرد افزایش فشار برای تولید گاز از سالها قبل در دستور کار قرار گرفته است و در این میان فاز ۱۱ بهعنوان آغاز اجرای این راهبرد و مقدمه ورود به عصر فشارافزایی میدان گاز پارسجنوبی در نظر گرفته شد. یکی از مهمترین چالشهای اجرای این راهبرد در گام نخست، دانش و توانمندی فنی آن است که هماکنون این دانش و توانمندی در اختیار چند شرکت بزرگ بینالمللی است.
اصرار وزارت نفت برای واگذاری کار توسعه و تکمیل فاز ۱۱ پارسجنوبی به شرکتهای خارجی و بهطور خاص شرکت فرانسوی توتال، امکان بهرهگیری از این توانمندی در توسعه این فاز و امکان انتقال دانش یادشده به داخل کشور از طریق مشارکت شرکتهای ایرانیدر اجرای پروژه یادشده بود که با تحریمهای اعمالی این مهم محقق نشد. اصرار بر اجرای این طرح توسط شرکت سیانپیسیآی چین هم به این دلیل بود که این شرکت راحتتر و سریعتر از شرکتهای ایرانی در دوره تحریم امکان بهرهگیری از فناوری روزآمد فشارافزایی از طریق برخی همکاریها با شرکتهای دارنده را دارد.
باوجود شکیبایی ایران برای آغاز به کار شرکت چینی، این شرایط فراهم نشد و سرانجام شرکت ایرانی پتروپارس طبق قرارداد مسئولیت اجرای توسعه و تکمیل فاز ۱۱ را بهعهده گرفته است. مسئله قابل توجه اینکه اگرچه شرکتهای ایرانی فاقد فناوری فشارافزایی میدان گازی پارسجنوبی هستند، اما مسئولیت بهرهگیری و استفاده از این توانمندی از دوش آنها برداشته نشده است.
فاز ۱۱ پارس جنوبی به دلایلی که در بالا بیان شد برای صنعت نفت و گاز ایران، حیاتی است و هرگونه تلاش برای بهرهگیری از فناوری نوین فشارافزایی اهمیت و ضرورت فراوانی دارد. پتروپارس بهعنوان متولی توسعه و تکمیل فاز ۱۱ رسالت بزرگ و سرنوشتسازی برای صنعت نفت و گاز ایران و بهطور کلی اقتصاد ایران بر دوش دارد. این شرکت باید هم مدیریت خود را در مرحله نخست برای جذب منابع مالی که حدود ۵ میلیارد دلار برآورد شده است بهکار گیرد و هم در جهت شناسایی و به کارگیری همه ظرفیتهای علمی، تخصصی و فنی موجود در کشور اعم از دانشگاهها و شرکتهای ایرانی مانند مپنا در حوزه فشارافزایی گام بردارد.
در کنار این باید تلاش کند با وجود تحریمهای موجود هم در زمینه تامین مالی و مهمتر از آن در زمینه فنی از ظرفیتهای بینالمللی از جمله شرکتهای بزرگ بینالمللی بهرهبرداری لازم را انجام دهد. حضور شرکت ایرانی پتروپارس در این آزمون بزرگ ملی، اگرچه توام با هزینه بیشتر و زمان طولانیتری خواهد بود، اما با در نظر گرفتن محدودیتهای موجود ناشی از تحریم و دستاوردهای علمی و فنی، میتواند برای صنعت نفت مفید باشد.
اما نکته پایانی اینکه مسئولیت توسعه فاز ۱۱ پارسجنوبی با تفاسیری که بیان شد و با توجه به شرایط موجود تنها بر دوش پتروپارس نیست. بهطور طبیعی همه باید کمک کنند که این شرکت بتواند بهخوبی از عهده وظیفه خود برآید. در مرحله نخست تامین مالی پروژه که بسیار سنگین بوده و لازم است نهادها و مقامهای ارشد تصمیمگیر مانند ستاد هماهنگی اقتصادی قوا، تدابیر لازم را بهویژه از طریق صندوق توسعه ملی به صورت وام اتخاذ کنند.
در کنار آن، مسئله بسیج ظرفیتهای علمی و فنی داخلی است که لازمه آن تشکیل ستاد واحدی با حضور مراکز علمی و همچنین شرکتهای صاحب برند در این زمینه مانند مپنا برای حمایت فنی و ساخت تجهیزاتی مانند سکوهای فشارافزا و تولید کمپرسورهای تقویت فشار است. از سوی دیگر، دستگاه دیپلماسی و دیگر شرکتها و نهادهایی که فعال در عرصه بینالمللی هستند باید از ظرفیتهای خود در ایجاد ارتباط با شرکتهای خارجی بهمنظور بهرهگیری از توان فنی و تخصصی آنها در این پروژه راهبردی استفاده کنند و راه دستیابی به فناوریهای روزآمد را برای کاهش هزینههای طرح و کاهش مخاطرههای آن فراهم کنند. فراموش نشود فاز ۱۱، فاز سرنوشتساز صنعت نفت و گاز ایران است.
علیرضا سلطانی
کارشناس اقتصاد انرژی
منبع: روزنامه شرق